تو کجایی سهراب !؟
آب را گل کردند
چشمها را بستند
و چه با دل کردند
واااااااای سهراب کجایی آخر!؟
زخم ها بر دل عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند
تو کجایی سهراب!؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند
ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی ست
اندکی چند صبر کن سهراب
گفته بودی قایقی خواهی ساخت
قایقت جا دارد!؟
من هم از همهمه ی اهل زمین بیزارم !!
ادما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد ودل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
...و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسها و خاطرات
هی بغض تو گلوت گیر میکنه و خفت میکنه
ادما باس همیشه تنها باشن
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت